سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف اضافه ...

برادران! این راه بی بازگشت است

اجتماعی ,     نظر

برادران! این راه بی بازگشت است




شیرینی فتح خرمشهر در دلش موج می‌زد که خبر حمله اسرائیل به لبنان کامش را تلخ کرد .

یک ماه هم از فتح خرمشهر نمی‌گذشت ؛ عراق از ایران عقب کشید و اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد ! هیچ کس به دنبال چرایی‌اش نگشت ! به دنبال اینکه چرا بعد از پیروزی ایران در خرمشهر به لبنان حمله شد ؟!

 

 

* * *

 

 

لبنان یاری خواست ، از همه کشورهای اسلامی منطقه تنها ایران دست یاری دراز کرد ... او را انتخاب کردند ، شیرینی یک شوق عجیب در دلش موج می‌زد ، شیرینی جهاد با شقی‌ترین مردم ... یادش بود که از خدا خواسته بود به دست اسرائیلی‌ها و در راه حق شهید شود ... به این فکر می‌کرد که حالا جهاد ما وارد یک فاز جهانی شده‌است ...

 

 

* * *

 

میکروفن را به دست گرفت ؛ مثل همیشه پرصلابت ، استوار و حماسی به نیروهایش گفت : « برادران ! این راه ، راهی بی‌بازگشت است ! اگر شهید شویم حتی جسدهایمان هم بازنمی‌گردد ! تصمیم خود را بگیرید ... ».

 

همه وصیت‌نامه‌هایشان را از جیب لباس خاکی‌هایشان بیرون کشیدند و بالا گرفتند ؛ اشک در چشمان او حلقه زد ...

 

 

* * *

 

 

4 نفر بودند ، او ، همرزمش تقی رستگار ، کاظم آقای خبرنگار و سیدمحسن موسوی کاردار سفارت ایران در لبنان ... می‌خواهند از مرز سوریه وارد لبنان شوند ؛ سیدعباس موسوی رهبر نیروهای لبنان استخاره می‌گیرد به او می‌گوید ، بد آمده است ، اما او اصرار به رفتن می‌کند ... !

 

* * *

 

 

به شمال لبنان می‌رسند ، به برباره ، به ایستگاه ایست و بازرسی فالانژهای مسیحی به فرماندهی سمیر جعجع ـ یاران شفیق اسرائیل در خاک لبنان ـ اتومبیلشان متوقف می‌شود ... دقایقی بعد رادیو اسرائیل اعلام می‌کند : ژنرال احمد متوسلیان طراح عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس در پست بازرسی برباره به اسارت گرفته شد ! او را خوب می‌شناختند ! مغز متفکر و فرماندة نیروهایی که عراق را به خاک سیاه نشاندند و خرمشهر را پس گرفتند ، انگار همه چیز حساب شده‌بود ... !

 

 

* * *

 

 

و حالا 26 سال است که دیگر هیچ کس خبری از آن 4 نفر ندارد ... آنهایی که خیلی چیزها می‌دانند ، یا حرف نمی‌زنند یا اگر هم می‌زنند ضد و نقیض ! یکی می‌گوید : « کشته شده‌اند ! » آن یکی : « زنده‌اند ، فقط یکی کشته شده » دیگری : « اجسادشان زیر درختان اوکالیپتوس است » ـ : « نه جسدها را انتقال داده‌اند ... ! »

 

 

* * *

 

 

تیرماه 87 : در خبرها آمده لبنانی‌ها در حال مذاکره با ارتش اسرائیل برای مبادلة اسرای لبنانی هستند . در این مذاکرات قرار بر این شد ، اسرائیل گزارشی (!) از سرنوشت 4 دیپلمات ایرانی ارائه دهد !

 

 

* * *

 

 

ـ رائد حالا برای خودش مردی شده‌است ، پسر سیدمحسن موسوی را می‌گویم .

ـ پدر حاج احمد چند هفتة پیش با چشمانی لبریز از انتظار ، بدون بوی پیراهنی از یوسفش به مقصد خدا سفر کرد .

 

ـ سمیر جعجع آزاد شده و در خیابان‌های بیروت فلافل لبنانی می‌خورد ! . . . .

 

و هنوز هیچ کس نمی‌داند حقیقت سرنوشت آنها در این راه بی‌بازگشت چه بوده‌است ...

 اللهُم فَکَّ کُل اسیر